بسم الله الرحمن الرحیم توی محل کارم چند نفربودیم که تک فرزندپسر و یکی دونفر تک دختر داشتند.بین همه من تنها کسی بودم که هرگز نگفتم فلان دختر یا فلان کس خوبه عروسم بشه .یعنی اصلا در حدخودم نمی‌دیدم برای پسرم انتخاب کنم.الانم که با اکراه قبول کردم همچنان مرددم.توی دلم میگم نکنه منو سرکارگذاشته .چون اهل پیچوندن پدرش هست .میگم شاید منم برده تولیست سیاه . خواهرانم که قبلا مشتاق بودن به من کمک فکری بدهند.الان انگار مهرسکوت برلب زدن.گرچه اخلاق منو میدونن که کمی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پی ام سی فیلم کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان وبلاگ پژمان حاتمی بررسی محصولات دنیای وب خدمات تولید محتوا ارزان